۴/۳۱/۱۳۸۹

دموکراسی

   بستنی از اول یکی از ارکان مهم زندگی من بود.اون موقع ها کیم میهن می خریدیم.من کیم رو از 30 تومن یادمه.مامانم همیشه به تعداد، برا روزای هفته بستنی میخرید.هر روز یکی.اون موقع ها کیم دوقلو هم بود.که باید از وسط نصف میکردم هر روز یکیشو می خوردم.این قانون به هیچ وجه استثنا هم نداشت.نمیشد که یه روز دو تا بخورم . چون مامانم میگفت بعد قانون یکی تو روز میشه دو تا تو روز و اسثناش میشه 3 تا و بعد تو فکر میکنی قوانین دیگه رو هم میشه عوض کرد...‏
   اولین باری که بستنی مگنوم و عروسکی دیدم خوب یادمه.کلاس اول بودم فکر کنم.با مامان رفته بودیم خرید از سوپر مارکت .من نشسته بودم کنار باغچه. مامانم اومد بیرون گفت فرانک بیا از این بستنیا اومده که تو تلویزیون تبلیغ میکنه...بعد یه مگنوم خرید و یه عروسکی.‏
از مغازه که اومدیم بیرون هر دوتاشو داد دستم گفت هر کدومو رو  دوس داری تو بردار اون یکی رو بده به من.من می دونستم که مگنوم بزرگتره...خیلی بزرگتر از عروسکی ولی قیافه ی عروسکی خوشگل تر بود...یه کم فکر کردم بعد عروسکی رو برداشتم مگنومو دادم به مامانم.مامانم خندید گفت:بزرگه رو دادی به من که ...سرت کلاه رفت !!‏

  فکر میکنم از اول هم مطمئن بود که من همون عروسکی رو بر می دارم. اصلا برا همین بود که گفت خودم هر کدومو می خوام بر دارم.حرکت بسیار کثیفیه که وقتی از انتخاب یکی مطمئنی باز بش حق انتخاب بدی که بعدا ده برابر بیشتر از اشتباهش ناراحت بشه.‏
   این عمیق ترین زخمی بود که دموکراسی ، ردّش رو رو من گذاشت. حالا که 13 سال از اون روز میگذره من کلی مگنوم خوردم. تازه اسپیرال و فالوده ای و لیتری و اسمارتیزی و آپتیما هم خوردم.ولی هنوزم فکر میکنم اگر اون موقع تصمیم دیگه ای گرفته بودم ، حالا یه مگنوم تو زندگیم جلوتر بودم...‏

نظرات:
ای ول اینو خوب اومدی!!!!!!!
 
همینجور مگنوم مگنوم از زندگی عقب افتادیم که الان اوضامون اینجوریه دیگه
 
احساس پیری بهم دست داد!

برای من هم 13 سال از اون روز گذشته، اما من روز اولی که بستنی عروسکی دیدم، کلاس اول نبودم (شاید اول راهنمایی). مگنوم هم که مدتها بعد از اون اومد.

بعد الان حس عجیبیه که ببینی کسی که همچین وبلاگی داره، چندین سال کوچیکتره ازت.
 
خیلی بامزه نوشته بودی! آفرین!
 
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
 
اگه یادت باشه اولین نسل بستنی های عروسکی اسمش چارلی بود..من اون موقع 5-6 سالم بود..و قویا معتقد بودم چارلی از عروسکی بهتره!..خب کلاهش بامزه تر بود!
 
chera dir be dir upi?!:):(
 
ند تا از این مگنوم های نخورده تو زندگی ما هست خدا می دونه...
 
تعبیر جالبی از نا کارامدی دموکراسی است!
 
سلام دوست عزیز
میتونم بپرسم وجه تسمیه ی این وبلاگ با "فوکو"در چیه؟
 
ولی من بازم چیزی دستگیرم نشد!!!!
 
:) اوهوم.... آره خوب...
 
دیگه اونقدر با فضای خود وبلاگ ها غریبه شدم که وقتی واردشون می شم ، حس بدی دارم . یه جور سردرگمی . اینا همش زیر سر گودره ها . همونجایی که اتفاقی یکی از پست هاتو دیدم . بگذریم .
این جا چرا نظر خصوصی نمیشه گذاشت ، چرا ایمیل نداره ؟
میام بازم ، سر بت می زنم . حرفات خیلی آشناس ، حتی اگه اندازه همه دنیا غریبه باشی
 
mano yade Woody allen mindazi frankova!
 
متنت خيلي پخته بود
 
اینقدر بدبین نباش! به جاش الان یک بستنی عروسکی جلوتری! تازه! اگه از خوشمزگی بیش از حد مگنوم و مسخرگی بیش از حد بستنی عروسکی صرف نظر کنیم - باید بگم که بستنی عروسکی واسه سلامتی بهتر هم هست! چون اون همه کالری مگنوم رو نداره! بنابراین زیاد بهش فکر نکن!!
 
همه چي دمار از روزگار ما در مياره انگار...چه مگنوم 13 سال پيش چه كيك تمام كاكائوييه همين چند ساعت پيش!
اين بالا،دختر دايي سابق هم حرف هاي خوبي زده ها...خوشمان آمد
 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]