۱۲/۰۴/۱۳۸۷

تو خیابون  3 تا دبیرستان ,2 تا راهنمایی و دو تا دبستان پسرانه هست .تو خیابون سوپر مارکت نیست .کتاب فروشی هم نیست .یه خرازی هست که اگه سر صبح یکی یادش بیاد پاک کنش یه هفته ای هست رفته زیر شوفاژ کلاس درم نمیاد میتونه یکی از اون جا بخره.


توخیابون4 تا گیم نت هست که مسئولیت رشد فرهنگی و پرکردن اوقات فراغت پسرای 11 تا 24 ساله ی منطقه رو عهده دارن و انصافی وظیفه شون رو هم خوب انجام میدن...


.


از در فنی تا فلکه ی دانشگاه سوپر مارکت نیست ,لوازم تحریری هم نیست,ساندویچی هم نیست.دکه ی روزنامه فروشی هم نیست.


پاساژ نسیم 200 متر پایین تر از در اصلی دانشگاهه .پاساژ نسیم مسئولیت رشد علمی دانشجویان رشته های مختلفو عهده داره انصافی وظیفه اش رو هم خوب انجام میده .از نقشه کشی ,پروژه ی متره ,پروژه ی راه سازی گرفته تا مقاله ی تاریخ تحلیلی و کشاورزی و ادبیات .


دانشگاه به پاساژ نسیم خیلی بدهکاره چون هر چیز نا مفهوم غیر قابل تصور و نا مربوطی که هر استادی خواسته توسط "پاساژ نسیمیون" توضیح داده میشه و درحد درک دانشجو "مفهوم" میشه.به دلیل سال ها فعالیت در عرصه ی علم و انجام پروژه های دانشجو ها "پاساژ نسیمیون" با خلق و خوی استادا آشنا شدن و مرامی مشاوره ی تحصیلی هم میدن. با داشتن 2 -3 تا رفیق نسیمی میشه  ویژگی های منحصر یه فرد هر استاد رو هم یاد گرفت.


.


دانشگاه انجمن اسلامی نداره ،انجمن موسیقی  فعال هم نداره،انجمن فیلمو تئاتر و گروه کتاب خوانی فعال هم نداره ,دانشکده ی ما انجمن علمی فعال هم نداره ,فضای باز داشگاه نیمکت و صندلی هم نداره ...کسی هم حال نداره بره دنبالش ببینه دانشگاه چرا اینا رو نداره.اساسا کسی هم حال نداره با کسی حرف بزنه.کسی حال نداره بلند فکر کنه ."جایی" هم نداره که حرف بزنه انعکاس حرفاشو بشنوه .


چهار راه آبرسان هتل  تبریز هست ,کافی شاپی داره که اگه کسی هوس "گسترش ارتباطات اجتماعی" "برخورد نزدیک" "حرف زدن" کرد می تونه یه سر به اونجا بزنه.


کافی شاپ هتل تبریز هم در ازا  2500 تومن واسه نیم استکان چای و 20 درصد حق استفاده از میز های کافی شاپ وظیفه ی "مکان دهی به قشر دانشجو " رو خوب انجام میده...


.


جلوی ساختمون عمران زمینی هست که به "آمفی تئاتر رو باز" مشهوره .ما اول نمیدونستیم این زمین به چه درد میخوره.یعنی تا حالا تئاتر ندیدیم.یعنی دانشگاه گروه تئاتری نداره که رو باز یا رو بسته کار کنن.


علاوه بر ما بچه های مکانیک و متالوژی و صنایع و شیمی هم نمی دونستن تئاتر یعنی چی.عوضش فوتبال رو خوب میشناختن .با ارفاق والیبال رو هم.


ژیمنازیوم حداقل یه کلیومتر تا فنی فاصله داره دل گیره؛ تهویه نداره؛ یه روز در میونه.


بچه های ما "آمفی تئاتر رو باز" رو "زمین فوتبال " کردن.


انصافی آمفی تئاتر بی معنی هم وظیفه ی خودشو به عنوان زمین فوتبال خوب انجام میده...


.


میبینید ...سیستم بالاخره یه راهی برای رفع نیاز های خودش پیدا میکنه... همه بالاخره یه زمانی با این "وارونگی " و "بهم ریختگی" کنار مییان و تعاریف جدیدو یاد میگیرن... همه بالاخره یه "جایی" "یه زمانی" کنار میان... 


 


۱۱/۱۸/۱۳۸۷

 


باهوش بود 


 


سکوت می کرد 


می دونست به محض این که دهنشو باز کنه شبیه بقیه می شه...یکی که شبیه "همه" هست


می دونست حرف که بزنه دستش رو می شه 


 


باهوش تر از اون بود که بذاره دستش رو بشه


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]