۱/۰۱/۱۳۸۸

ٌWe Forget To Remember

سبزه رو هر سال اون سبز میکرد.


برای همه؛بچه هاش,نوه هاش,خواهراش؛برادراش,عروساش.بزرگ فامیل بود آخه.


89 سالش بود که مُرد.

امسال همه یه روز مونده به عید سبزه هاشونو از گل فروشی خریدن؛کسی نمیدونست گندم رو باید از چند روز قبل خیس کنه تا سبزه واسه سر سفره نه خیلی کوتاه بمونه نه سرش پهن و بلند بشه.

۱۲/۱۶/۱۳۸۷

My Friend's Friend Isn't Necessarily My Friend

دوستی درباره ی این می گفت که موبایل چه طور روابطشو از چارچوبی که دوس داره خارج کرده و باعث شده بیش از حد در دسترس باشه...در دسترس بودنی که اینترنت ایجاد کرده به مرتب از شرایطی که موبایل ایجاد  میکنه قابل تحمل تره.موبایلا رو می شه خاموش کرد ؛اینترنتو چی کار کرد؟


دوست از این حرفی نزد که به لطف اینترنت , به لطف این صمیمیت مضاعفی که اینترنت تصمیم گرفته ایجاد کنه همه بیش از حد در دسترس شدن. 


این اورکات ,360,facebook,goodreads,deviantart بیش از این که ساختاری متفاوت داشته باشن  جایی هستن برای "وصل شدن"و "ارتباط داشتن". 


جالب این جاس که از این طور ریخته شدن روابطمون تو اینترنت استقبال هم می کنیم.نداشتن حریم خصوصی,نخواستن داشتن حریم خصوصی,ترس از داشتن هر چیز خصوصی,وحشت از ثانیه ای تنها موندن,وحشت از این که بالاخره تو یکی از این صفحه ها اون اتفاقی که معلوم نیست چیه بیفته و ما تو بازی نباشیم  آن چنان همگانی شده که به سرعت میپریم تو هر سایت اجتماعی با هر اسم غیر عادی که داره 


این که اینترنت این حقو به خودش میده که بر مبنای تعداد ایمیلای تو به کسی حد روابطتو با طرف تخمین بزنه,این که هر جا میری پیغام you might know…you might also like to send message to…you can also connect to می خوره تو صورتت ,این که ظرف 3 ثانیه میتونی کل آدرس-بوکت رو Import کنی ببینی کیا به همون جایی که تو سر می زنی سر زدن,این که می تونی دوستای دوستات رو هم Import کنی ,این هرج و مرج گند زده به هر چی ارتباطه,این هرج و مرج روابطی ایجاد کرده که معلوم نیست باید باهاشون چی کارکنیم. معلوم نیست تا چه حد حق داریم خودمونو تو زندگیا ی مردم پرتاب کنیم ,معلوم نیست تا چه حد حق داریم خودمونو" صمیمی" بدونیم


 این اورکات ساختن بعد از اورکات به 360 حمله کردن بعد... و بعدتر...صرفا تلاشیه برای شناختن و شناخته شدن از پشت همین interest that I recommend ها .از پشت همین کنتراست  رنگهای 360.تعریف شدن به وسیله ی "حلقه های ارتباطی".


 این بیماری ساختن پروفایل ,این ضرورت بر پر کردن لیست هزار چیز ریز شخصی نامربوط که تو رو توصیف میکنه برای دیدن یک کلیپ ،برای استفاده از یک متن،برای گذاشتن یک کامنت چیزیه که همه به رسمیت شناختیم .


سابقا مسنجری بود که میتونستی اگه حال داشتی و حال داشت سلامی بکنی؛سلامی بشنوی.چه خبر ساده ای بگی؛روزمره ی ساده ای بشنوی.نه مثل حالا که گپ زدن تعطیل شده.اینترنت بازای امروز اصلا چت رو نمیشناسن . قبلا پروفایلی نبود که جای تو حرف بزنه ؛ امروز حرف زدن لازم نیست.لازم نیست بگی دیشب slumdog millionaire رو دیدی و پسندیدی ؛بلست کن همه می فهمن...لال میشی ,گنگ می شی,دور ,دور تر و یادت می ره تلفن هم وسیله ی ارتباطی بود.BG  متناسب با حالِت انتخال میکی و یادت میره email هست .لازم نیست کامنت 360 بذاری که هر کی میگذره اظهار نظری بکنه و تخمینی از تو و روابطت بزنه.


یادت میره که سابقا وقتی دلت واسه کسی تنگ میشد این قدر بهش نزدیک بودی که ایمیل بزنی بگی " دقت کردی دلم تنگ شده ؟" و بدونی که می دونه وقتی دلت واسش تنگ می شه قرار نیس "دل هیچ جور دیگه ای گشاد بشه" ،این دل برای 150 نفر کانتک 360 ات به صورت موازی تنگ نمی شه .نه مثل حالا که بلست کنی .عمومیت رو شاهدی بگیری بر دل تنگیت که مخاطب این بلست ها گم می شن ؛هم از منظر تو ,هم از منظر مخاطب.


که این عمومی نوشتن احساس شاهد بر چیزی نیست .وقتی همه چیز عمومی میشه احساس تو خورد تر چیزیه که ارزش فکر کردن داشته باشه.


 ...


تو برف راه میریم .کافیه یکی موقع راه رفتن سرش پاین باشه ؛خواسته یا نخواسته کل مسیرتو پیدا میکنه.خوسته یا نخواسته مسیرای متقاطع و موازی زیادی رو می بینه.


کسی تو اینترنت گم نمیشه.همیشه می مونی .معلق.تو همینfacebook,Scribd,goodreads ,هر وقت لازم باشه یکی می تونه پروندتو بکشه بیرون


 


*کم پیش میومد که نوشتن چیزی که می خوام بگم این قدر برام سخت باشه...شاید ۵ بار از اول تا آخرشو نوشتم...این که چه قدر شبیه چیزی که می خواستم بگم شده؛چیزیه که هنوز نمیدونم.


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]